جدول جو
جدول جو

معنی صلاح کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صلاح کردن
(خوا / خا وَ دَ)
مشورت کردن. رای زدن. تدبیر کردن: اکنون بازگرد تا من با وزیران خود صلاح کنم. (قصص الانبیاء). رجوع به صلاح شود
لغت نامه دهخدا
صلاح کردن
سکالیدن مشورت کردن رای زدن، مشورت کردن، رای زدن، تدبیر کردن
تصویری از صلاح کردن
تصویر صلاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صلاح کردن
((~. کَ دَ))
هم فکری کردن، مشورت کردن
تصویری از صلاح کردن
تصویر صلاح کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صلح کردن
تصویر صلح کردن
آشتی کردن، سازش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
به سامان آوردن، سر و سامان دادن، درست کردن، تراشیدن یا کم کردن موی سر و صورت، نیکو کردن، صحیح کردن عبارت، درست کردن نوشته ای، مرمت کردن، تعمیر کردن، رفع اختلاف کردن، سازش دادن میان دیگران، آشتی کردن با هم
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ضَ عَ)
مرمت کردن و تعمیر نمودن. (ناظم الاطباء). اشداء. تعمیر کردن بنا. هید. تهیید. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا تَ)
آشتی کردن. سازش کردن. مصالحه. مسالمه:
ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته ای
صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست.
سعدی.
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بنده ایم ار صلح خواهی کرد با ما یا نبرد.
سعدی.
گر صلح کنی لطیف باشد
در وقت بهار مهربانی.
سعدی.
صائب هزار بار ترا بیش گفته ام
با خلق صلح میکن و با خود بجنگ باش.
صائب.
رجوع به صلح شود
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ مَ دَ)
روز به خیر گفتن. تهنیت بامداد ادا کردن: آن شخص می آمد به رسم عرب روی خویش بربسته و سلاح تمام پوشیده واو را صباح کرد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). رجوع به صباح کنان و صباح الخیر... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صلح کردن
تصویر صلح کردن
با هم کنار آمدن آشتی کردن سازش کردن آشتی کردن سازش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
روز خوش گفتن روز بخیر گفتن تهنیت بامداد گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
متداول کردن لفظی برای معنیی خاص. با یکدیگر نهادن، متداول کردن لفظی برای معنی خاصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
مرمت کردن ترمیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
((صَ. کَ دَ))
روز بخیر گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
لتصحيح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
Amend, Fix, Rectify, Reform, Shave
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
amender, réparer, rectifier, réformer, raser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
修改 , 修复 , 改正 , 改革 , 刮胡子
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
সংশোধন করা , মেরামত করা , সংস্কার করা , দাড়ি কাটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
исправлять , чинить , реформировать , брить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
ändern, reparieren, berichtigen, reformieren, rasieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
виправляти , ремонтувати , реформувати , голити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
poprawiać, naprawiać, reformować, golić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
اصلاح کرنا , مرمت کرنا , حجامت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
düzeltmek, tamir etmek, reform yapmak, tıraş olmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
kurekebisha, kuboresha, kunyoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
emendar, consertar, retificar, reformar, barbear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
수정하다 , 수리하다 , 개혁하다 , 면도를 하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
修正する , 修理する , 改革する , 髭を剃る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
לתקן , גילח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
सुधारना , दाढ़ी बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
แก้ไข , ซ่อมแซม , ปฏิรูป , โกน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
herstellen, repareren, rectificeren, hervormen, scheren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
enmendar, arreglar, rectificar, reformar, afeitar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
emendare, riparare, rettificare, riformare, radere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اصلاح کردن
تصویر اصلاح کردن
memperbaiki, mereformasi, mencukur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی